فردوسی شاعر سرشناس حماسی ایران زمین،برای سرودن شاهنامه 30 سال از عمر خود را مشغول نوشتن بود و از وی آثار زیادی به جا مانده هست. حکیم ابوالقاسم فردوسی توسی«زادهٔ ۳۲۹ ه.ق، ۳۱۹ ه.خ – درگذشتهٔ پیش از ۴۱۱ ه.ق، ۳۹۷ ه.خ در توس خراسان»، سخنسرای نامی ایران و سرایندهٔ شاهنامه حماسهٔ ملی ایرانیان.
وی را بزرگترین سرایندهٔ پارسیگو دانستهاند. نام و آوازه فردوسی در همۀ جای دنیا شناخته و ستوده شده هست. شاهنامهٔ فردوسی به تعداد زیادی از زبانهاي زنده دنیا برگردانده شده هست. در ایران روز ۲۵ اردیبهشت به نام روز بزرگداشت فردوسی نامگذاری شده هست.
به نام او که زیباترین است
با درود به روان پاک شهدای گرانقدر
کتابخانه آیت اله رضوی عید سعید باستانی را به همه ایرانیان عزیز تبریک عرض نموده و از خداوند متعال سلامتی،خیر،برکت و توفیق عبادت برای همه مسالت می نماید
انسان خداگونه تاریخ مختصر آینده است، اما نه آیندهای دور. آیندهای که یووال نوح هراری در این کتا در مورد آن صحبت میکند ۵۰ سال بعد و یا حداکثر ۲۰۰ سال بعد است. چهبسا هراری در مورد همین ۲۰۰ سال هم به شکل قطعی نظر نمیدهد و فقط احتمالات را بررسی میکند. جریانهایی را بررسی میکند که ممکن است در آینده رخ دهند. به طور کلی میتوان گفت هیچ کدام از مسائل مطرح شده در کتاب انسان خداگونه قطعی نیست مگر این مورد که آینده بسیار متفاوتتر از آن چیزی خواهد بود که هر کدام از ما ممکن است تصور کنیم.
انسان خداگونه در سه بخش اصلی به شرح زیر نوشته شده است:
اما نویسنده قبل از پرداختن به بخشهای اصلی کتاب، یک فصل تحت عنوان «دستور کار نوین انسان» در ابتدای کتاب گنجانده است که در آن در مورد موفقیتهای انسان خردمند و همچنین در مورد اهدافی که انسان خردمند قصد دارد به آن برسد، صحبت میکند. در این مقدمه نویسنده اشاره میکند که انسان امروز در مواجه با ناکامیها خوشبختتر از هر زمان دیگری است.
https://kafebook.ir
ندانی که ایران نشست منست
جهان سر به سر زیر دست منست
هنر نزد ایرانیان است و بس
ندادند شیر ژیان را بکس
همه یک دلانند یزدان شناس
به نیکی ندارند از بد هراس
چنین گفت موبد که مرد بنام
به از زنده دشمن بر او شاد کام
اگر کشت خواهد تو را روزگار
چه نیکو تر از مرگ در کار زار
همه روی یکسر بجنگ آوریم
جهان بر بد اندیش تنگ آوریم
فردوسی
آرژانتینی ها كتاب خوان ترین و پرویی ها رومه خوان ترین مردم سرزمین های آمریكای لاتین هستند. آمار نشان می دهد 55 درصد مردم آرژانتین به صورت منظم كتاب می خوانند، حال آن كه همین رقم در كشور پرو نزدیك به 30 درصد است. البته در كشور پرو 72 درصد مردم رومه می خوانند. به همین دلیل مسئولان این كشور تصمیم گرفته اند با برپایی نمایشگاه های سالانه گامی مثبت در جهت تغییر آمار و روی آوردن مردم به كتاب و كتاب خوانی بردارند. درباره مردم آرژانتین هم بد نیست بدانید بیشتر شیفته مطالعه كتاب های ترجمه هستند و یكی از ژانرهای محبوب در این كشور مطالعه زندگی نامه شخصیت های مشهور جهان است، چنانچه در سال 2011 زندگی نامه استیو جابز یكی از پرفروش ترین كتاب های آرژانتین بود.
tebyan.net
جواهر لعل نهرونهرو اولین نخست وزیر هند در سال 1947 و پس از استقلال هندوستان است. هندیها به او پاندیت یا معلم نیز میگویند. نهرو 10 سال از عمرش را در زندانهای هند و به خاطر مبارزه علیه استعمار هندوستان به سر برده بود.
مهمترین کار او در هندوستان لغو نظام طبقاتی در هند و معروف به کاست بود. در این نظام افراد حق عبور از مرزهای طبقه اقتصادی و اجتماعی خود را نداشتند و باید در همان طبقه باقی میماندند.
این مساله شامل علمآموزی، ثروت و میزان زمین میشد. در این نظام؛ مزایای اجتماعی بر اساس نقشهای انتسابی توزیع میشود.
https://www.farsnews.com
آخرین آمار اعلام شده حاکی از این است که برخی از سرانه 2 دقیقه در شبانه روز اطلاع میدهند و برخی 7 دقیقه در شبانه روز.
البته اینها ارقامی است که از سوی معاون فرهنگی وزیر ارشاد بارها تکذیب شده است. ولی در سال 87 رئیس کتابخانه ملی ایران عنوان کرد: سرانه کتابخوانی در کشور برای هر نفر تنها دو دقیقه در شبانه روز است. این سرانه با افزودن کتب درسی برای برخی از افراد در شبانه روز حدود شش دقیقه است هر سال، تعداد زیادی آمار غیر رسمی و غیر دقیق منتشر میشود که همه را گیج کرده است. علی اکبر اشعری، رئیس کتابخانه سازمان اسناد ملی ایران که مشاور فرهنگی رئیس جمهور هم هست، اعلام کرده که سرانه مطالعه هر ایرانی در شبانه روز فقط 2 دقیقه است. البته در این محاسبه کتابهای درسی در نظر گرفته نشدهاند. اشعری گفته است اگر زمان درس خواندن را هم به این رقم اضافه کنیم، سرانه مطالعه هر ایرانی میشود 6 دقیقه. بهتر است بدانیم سرانه مطالعه آمریکاییها 20 دقیقه، انگلیسیها 55 دقیقه و ژاپنیها 90 دقیقه است.
برگرفته از سایت تبیان
آینده ی ذهن – کند و کاوی علمی برای فهمیدن، بهسازی و توانمندسازی ذهن
نوشته: میچیو کاکو (Michio Kaku)
انتشارات: مازیار
موضوع: فیزیک و الگوهای مغز، روان شناسی عصبی
انتشار: ۱۳۹۳
در کهکشان راه شیری بیش از ۱۰۰ میلیارد ستاره هست و نزدیک به همین تعداد نورون در مغز ما. برای رسیدن به نخستین ستاره در بیرون از منظومه خورشیدی خودمان، باید کمی بیش از۴۰ تریلیون کیلومتر بپیماییم تا به جسمی برسید که پیچیدگی اش شبیه همان چیزی باشد که روی شانه هایتان جا خوش کرده. ذهن و گیتی با این که بزرگترین چالش علمی همه ی دوران را پیش رویمان گذاشته اند، ولی رابطه ای عجیب در بطن خود دارند. از یک سو آنها قطب های مخالف هستند. یکی به عظمت فضای بیرونی می پردازند، جایگاه چیزهایی عجیب مانند سیاهچاله ها، ستارگان منفجر شونده، و کهکشان های برخورد کننده. دیگری دلمشغول فضای درونی است، جایگاه عزیزترین و خصوصی ترین امیدها و آرزوهایمان. ذهن چیزی جز اندیشه ی آتی ما نیست، ولی هنگامی که از ما خواسته می شود تا آن را توضیح دهیم، سرگردان می شویم.
انسان خداگونه تاریخ مختصر آینده است، اما نه آیندهای دور. آیندهای که یووال نوح هراری در این کتاب در مورد آن صحبت میکند ۵۰ سال بعد و یا حداکثر ۲۰۰ سال بعد است. چهبسا هراری در مورد همین ۲۰۰ سال هم به شکل قطعی نظر نمیدهد و فقط احتمالات را بررسی میکند. جریانهایی را بررسی میکند که ممکن است در آینده رخ دهند. به طور کلی میتوان گفت هیچ کدام از مسائل مطرح شده در کتاب انسان خداگونه قطعی نیست مگر این مورد که آینده بسیار متفاوتتر از آن چیزی خواهد بود که هر کدام از ما ممکن است تصور کنیم.
انسان خداگونه در سه بخش اصلی به شرح زیر نوشته شده است:
اما نویسنده قبل از پرداختن به بخشهای اصلی کتاب، یک فصل تحت عنوان «دستور کار نوین انسان» در ابتدای کتاب گنجانده است که در آن در مورد موفقیتهای انسان خردمند و همچنین در مورد اهدافی که انسان خردمند قصد دارد به آن برسد، صحبت میکند. در این مقدمه نویسنده اشاره میکند که انسان امروز در مواجه با ناکامیها خوشبختتر از هر زمان دیگری است.
https://kafebook.ir
روزی ز سر سنگ عقابی به هوا خاست
واندر طلب طعمه پر و بال بیاراست
بر راستی بال نظر کرد و چنین گفت:
«امروز همه روی زمین زیر پر ماست،
بر اوج فلک چون بپرم -از نظر تیز-
میبینم اگر ذرهای اندر ته دریاست
گر بر سر خاشاک یکی پشّه بجنبد
جنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست.»
بسیار منی کرد و ز تقدیر نترسید
بنگر که از این چرخ جفا پیشه چه برخاست:
ناگه ز کمینگاه، یکی سخت کمانی،
تیری ز قضا و قدر انداخت بر او راست،
بر بال عقاب آمد آن تیر جگر دوز
وز ابر مر او را بسوی خاک فرو کاست،
بر خاک بیفتاد و بغلتید چو ماهی
وانگاه پر خویش گشاد از چپ و از راست،
گفتا: «عجب است! این که ز چوب است و ز آهن!
این تیزی و تندیّ و پریدنش کجا خاست؟!»
چون نیک نگه کرد و پر خویش بر او دید
گفتا: «ز که نالیم که از ماست که بر ماست.»
منسوب به ناصرخسرو
ملا محمدمحسن فیض کاشانی (زادهٔ ۱۰۰۷ در کاشان – درگذشتهٔ ۱۰۹۰ هجری قمری در کاشان) (۹۷۷–۱۰۵۸ هجری شمسی)، حکیم، محدث و عارف دوره صفوی و از بزرگترین دانشمندان شیعه است. نام او محمدمحسن مشهور به ملا محسن و تخلص وی فیض بوده است.
ملا محمدمحسن داماد بزرگ ملاصدرای شیرازی بوده است. در فقه و اصول و فلسفه و کلام و حدیث و تفسیر قرآن و شعر و ادب توانا و در تمامی اینها و رشتههای دیگر آثاری از خود به یادگار گذارده است.
فیض کاشانی در شهر کاشان زاده شد. خاندان او عموماً از علما و دانشمندان خوشنام کاشان بودند، به ویژه جدش شاه محمود، پدرش شاه مرتضی و برادرانش مولی محمد معروف به نورالدین و مولی عبدالغفور و فرزندان آنها محمدهادی بن نورالدین و محمد مؤمن عبدالغفور و فرزند خود فیض مولی محمد ملقب به علمالهدی همگی دارای مقام عالی دینی بودند که تالیفات و تصنیفات نفیسی داشتهاند.
فیض در قم زندگی میکرد اما وقتی که شنید سید ماجد بحرانی وارد شیراز شده به قصد کسب فیض به آنجا رفت و در آن شهر با دختر ملاصدرا معروف ازدواج نموده و لقب فیض را نیز از او گرفت.
وفات فیض به سال ۱۰۹۰ هجری قمری اتفاق افتاده و مدفن او در کاشان در مقبرهای به نام کرامت یا کرامات واقع است.
از فیض ۱۱۶ عنوان کتاب و رساله به یادگار مانده است.
کتاب سیمای رضوی پیرامون شخصیت علمی و یکی از علمای کاشان به نام آیت اله سیدمحمد رضوی (ره) ملقب به علم الهدی شخصیتی بزرگوار که از تبار علویان بوده است کسی که در مهد علم و سیادت رشد نموده و برای تحصیل علم فرسنگها راه پیموده است.خواندن این کتاب را به عموم مردم بخصوص جوانان توصیه می کنیم .
کتاب سیمای رضوی نوشته دکتر مجید زجاجی کاشانی
مرحوم آیت اله سیدمحمدحسین رضوی به خواندن قرآن بسیار اهتمام داشت و تاکید داشتند همگان باید به این امر اهتمام داشته باشند و در ترغیب نوجوانان و جوانان به شرکت در جلسات قرآن تاکید داشت و در کنار جوانان می نشست و به آنان قرآن یاد می داد.
ایشان قرآنی داشتند که همیشه آن قرآن را می خواندند که در اثر زیاد استفاده کردن برخی ورق های آن مندرس شده بود و طبق وصیت ایشان به یکی از شاگردانش اهدا شد.
(گوشه های از کتاب سیمای رضوی شرح احوال و زندگی مرحوم آیت اله رضوی)
خدا جدا نکند، از دلم، ولای تو را |
ز سینه ام نَبَرد شور نینوای تو را |
به دردهای دل من امید درمان نیست |
خدا نصیب کند تربت شفای تو را |
هراسِ روز قیامت کجا به دل دارد |
به دوش خویش کشد هرکسی لوای تو را |
نشست بر لب من ذکر یا حسین، حسین |
کجا برون کنم از سر، دگر هوای تو را |
چه لاله ها که نشاندیم در مسیر رهت |
ولی نشد که ببوسیم خاک پای تو را |
اگرچه خانه دل ها مزار توست حسین |
کرامتی ! که ببینیم کربلای تو را |
مگر تو باز کنی عقده زبانِ مرا |
که باز هم بُسرایم ز غم، رثای تو را |
وگرنه «آینه» را جز زبان حیرت نیست |
که واژه واژه دهد شرح ماجرای تو را |
شعر از :مرتضی عصیانی
ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه
بدرستیکه امام حسین علیه السلام چراغ هدایت و کشتی نجات می باشد.
معرفی کتاب در مورد امام حسین و واقعه عاشورا
سخن بزرگ شود، چون درست باشد و راست
کس ار بزرک شد از گفته بزرگ، رواست
چه جد، چه هزل، درآید به آزمایش کج
هرآن سخن که نه پیوست با معانی راست
شنیدهای که به یک بیت، فتنهای بنشست
شنیدهای که ز یک شعر، کینهای برخاست
سخن گر از دل دانا نخاست، زببا نیست
گرش قوافی مطبوع و لفظها زبباست
کمال هر شعر اندر کمال شاعر اوست
صنیع دانا، انگارهٔ دل داناست
چو مرد گشت دنی، قولهای اوست دنی
چو مرد والا شد، گفتههای او والاست
سخاوت آردگفتار شاعری که سخی است
گدایی آرد اشعار شاعری که گداست
کلام هر قوم، انگاره سرایر اوست
اگر فریسهٔ کبر است یا شکار ریاست
نشان سیرت شاعر، ز شعر شاعر جوی
که فضل گلبن، در فضل آب و خاک و هواست
درست شعری، فرع درستی طبع است
بلند رختی، فرع بلندی بالاست
بود نشانهٔ خبث حطیئه گفتهٔ او
چنانکه گفتهٔ «حسان» دلیل صدق و صفاست
کمال شیخ معری ز فکر اوست پدید
شهامت متنبی از شعر او پیداست
نشان خوی دقیقی و خوی فردوسی است
تفاوتی که به شهنامهها به بینی راست
محمدتقی بهار پنجشنبه ۱۲ ربیعالاول ۱۳۰۴ هجری قمری، برابر با ۱۸ آذر ۱۲۶۵ هجری شمسی در مشهد زاده شد.
یحیی آرین پور در کتاب از صبا تا نیما، جلد دوم، صفحه ۱۲۳ در مورد ملک الشعرای بهار نوشتهاست: «میرزا محمدتقی متخلص به بهار روز پنجشنبه ۱۲ ربیعالاول از سال ۱۳۰۴ ه.ق در شهر مشهد به دنیا آمد. بهار ادبیات فارسی را نخست نزد پدرش آموخت و از هفت سالگی آغاز به سرودن شعر کرد. بهار از چهارده سالگی به اتفاق پدرش در مجامع آزادی خواهان حاضر شد و به واسطه انس و الفتی که با افکار جدید پیدا کرده بود به مشروطه و آزادی دل بست و دو سال پس از مرگ پدرش در سال ۱۳۲۴ ه.ق که مشروطیت در کشور ایران مستقر شد و بهار بیست سال داشت در جمع مشروطه خواهان خراسان درآمد.»[۳]
همچنین ملک شعرای بهار، در زندگی خودنوشت خود، آوردهاست:
«در سال ۱۳۰۴ هجری قمری، ماه ربیعالاول، شب دوازدهم، در مشهد که از شهرهای خراسان است به دنیا آمدم.»[۴]
پدرش میرزا محمدکاظم صبوری، ملکالشعرای آستان قدس رضوی در زمان ناصرالدین شاه بود؛ مقامی که پس از درگذشت پدر، به فرمان مظفرالدین شاه، به بهار رسید. خاندان پدری بهار خود را از نسل میرزا احمد کاشانی (درگذشتهٔ ۱۲۲۹)، قصیده سرای سرشناس عهد فتحعلی شاه میدانند و به همین جهت پدر بهار تخلص صبوری را برگزید. مادرش از یک خانوادهٔ گرجی، که در دورهٔ عباس میرزا به ایران آمده بودند، بود.[۵][۶] مادرش نیز مانند پدر اهل سواد و شعر و دانش بود. میگوید که پدرش ترجمههای الکساندر دوما را که تازه منتشر شده بود به خانه میآورد و با صدای بلند برای افراد خانواده میخواند و چون خسته میشد، مادرش خواندن را ادامه میداد.
بهار در چهارسالگی به مکتب رفت و در شش سالگی فارسی و قرآن را به خوبی میخواند. از هفت سالگی نزد پدر شاهنامه را آموخت و اولین شعر خود را در همین دوره سرود. اصول ادبیات را نزد پدر فراگرفت و سپس تحصیلات خود را نزد میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری تکمیل کرد. وقتی ۱۵ ساله شد، اوضاع کشور یعنی مرگ ناصرالدین شاه و روی کار آمدن مظفرالدین شاه چنان بود که پدرش به این نتیجه رسید که با تغییر اوضاع دیگر کسی به شاعران اعتنایی نخواهد کرد و تقریباً او را از شعر گفتن منع کرد و تلاش کرد تا وی را به تجارت وادارد.
اما این تلاش به دو دلیل به نتیجه نرسید، نخست اینکه محمدتقی بهار چندان علاقهای به تجارت نداشت و دوم اینکه پدرش در ۱۸ سالگی او درگذشت و موفق نشد که جلوی شاعر شدن او را بگیرد.
زندگی نامه
” عبدالحسین زرین کوب ” ادیب ، تاریخ نگار ، منتقد ادبی ، نویسنده و مترجم در 27 اسفند 1301 در بروجرد متولد شد . وی تحصیلات ابتدایی تا پایان سال پنجم متوسطه را در زادگاه خود گذراند و در نهایت برای ادامه تحصیل راهی تهران شد . او در رشته ی ادبی در 1319 از دبیرستان فارغ التحصیل شد .
یک سال بعد به شهر خود برگشت و مشغول تدریس در دبیرستان های خرم آباد و بروجرد شد . وی به تدریس دروس تاریخ ، جغرافیا ، ادبیات فارسی ، عربی ، فلسفه و زبان خارجی پرداخت . در آن روزها اولین کتاب خود را با عنوان فلسفه ، شعر یا تاریخ تطور شعر و شاعری در ایران را منتشر کرد .
در 1324 با کسب رتبه اول در امتحان ورودی دانشکده علوم معقول و منقول و دانشکده ادبیات در رشته ادبیات فارسی وارد دانشگاه تهران شد . او لیسانس ادبیات فارسی را با رتبه اول گذراند و یک سال بعد وارد دوره دکتری رشته ادبیات در دانشگاه تهران شد . او با رساله ی نقدالشعر ، تاریخ و اصول آن که زیر نظر بدیع امان فروزانفر تألیف شده بود دفاع دکتری خود را در 1334 انجام داد و موفق شد. او در 1330 برای مشارکت در ترجمه ی مقالات دائره المعارف اسلام همراه با محمد معین ، پرویز ناتل خانلری ، غلامحسین صدیقی و عباس زریاب خویی دعوت شد .
از 1335 مشغول تدریس تاریخ اسلام ، تاریخ ادیان ، تاریخ کلام و تاریخ تصوف در دانشکده های ادبیات و الهیات دانشگاه تهران شد . او همچنین مدتی در دانشسرای عالی تهران و دانشکده ی هنرهای دراماتیک تدریس می کرد . او از 1341 همراه با تدریس در دانشگاه تهران در دانشگاه های آکسفورد ، سوربن ، هند و پاکستان و همچنین از 1347 تا 1349 به عنوان استاد میهمان در دانشگاه های کالیفرنیا و پرینستون آمریکا مشغول تدریس شد .
آنکه دارد دولت دیدار او گرگدای شهر باشد پادشاست
وانکه روزش بی جمال او بود پادشاه دهر اگر باشد گداست
قاضی اسداله کوپایی کاشانی از عرفا و شعرای عصر صفوی است که در قرن دهم و یازدهم می زیست وی در روستای ویدر ساوه چشم به جهان گشود
قاضی اسداله در عرفان از شاگردان شیخ مومن مشهدی و از مریدان کمال استیری سبزواری بود. وی در شاعری به سبک عراقی توجه داشت و در شعر تخلص اسد را برگزیده بود.
قاضی اسداله در کاشان ست داشت و به سال 1048ه.ق درگذشت ودر کاشان در بقعه میرشمس الدین محمد به خاک سپرده شد.این آرامگاه پس از احداث خیابان در میدانی واقع شده که به نام قاضی اسداله شهرت دارد.
گوشه ای کتاب دیوان قاضی اسداله کاشانی به کوشش افشین عاطفی
درباره این سایت